روزاناروزانا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

فرشته زیبای من روزانا

26 ماهگی

دخترک زیبایم یک ماه دیگه بزرگ شدی.این روزها خیلی شیطون و باهوش تر شدی. حواست به همه چی هست.جلوت نمیشه حرف زد .سریع میگیری. سوره توحید قشنگ میخونی.کلی انگلیسی بلدی که از دوستت النا یاد میگیری. اتاقتم بعد ترک شیر جدا کردم.وقتی میخوابی بعد میزارمت رو تختت.فقط خیلی سخت میخوابی. این ماه چندتا تولد داشتیم کلی هم ذوق میکردی.عاشق تولدی. اینم از عکسهای این ماه.البته یکم کیفیت نداره چون همش با گوشیم میگیرم     بابا بیشتر غروبها میره زمین فوتبال برای دویدن یه روز شمارو هم برد اینم السا جون.مامانش اینها اسباب کشی داشتن بعد خونه مامان کهرمی اومد خونه ما ...
27 ارديبهشت 1395

روز پدر

به یاد پدر مهربانم     تقدیم به آنانی که پدر از دست داده اند، ❣   آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو ... 🕯 تو کجایی پدرم...؟ ! 🕯 آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو ... 🕯 بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا ... 🕯 آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو ... جانِ من حرف بزن ! امر بفرما پدرم .❣ ❣ آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو ... کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو ... پدر ای یاد تو آرامش من ...! امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟ ! جانِ من زود بیا بغلم کن پدرم &nb...
2 ارديبهشت 1395

تولد السا جون

14 فروردین تولد السا جون بود ولی چون شنبه بود 19 فروردین پنجشنبه براش تولد  گرفتن.خیلی بهت خوش گذشت فک میکردی تولد خودته. شما با هم خیلی وابسته این چون خونه مامان کهرمی با هم هستین.از بچگی با هم هستین من و خاله هانیه هم با هم همکاریم. چند روزه که همش  میگی من و السا با هم دوقلوییم.خیلی همدیگرو دوست دارین. دختر خوشگلم خلاصه شیر ترک کردی .برای خوابیدن خیلی سختته.شبا میخوای بخوابی تو کرییر میخوابی.روزهای اول تا نصف شب بیدار بودی.یک هفته ای واقعا من وبابا از کم خوابی کلافه شده بودیم.همش لج بیرون داشتی.الانم هنوز کامل از سر...
1 ارديبهشت 1395

13بدر95

  12 فروردین. کلبه هور.برای اینکه لج شیر نکنی همش بیرون بودیم.این کتونی هم از مغازه دوست مامانی برات خریدیم. بعدظهر 12 فروردین.اسکله تفریحی بازار رویا مال .خسته شدی نشستی   13 فروردین.ساحل مرجان یکم دور زدیم بعد خاله مهناز اینها اومدن با اونا چند ساعتی نشستیم. باد میزد شال سرت کردی لباستم عوض کردم سرد شده بود نوروز امسال هم تموم شد امیدوارم سال خوب همراه با سلامتی داشته باشیم در کنار دختر  خوشگلم.   ...
14 فروردين 1395

روز مادر

این روز زیبا به مادر  عزیزم و مادرشوهر خوبم تبریک میگم. همچنین این روز و به خانم رضاپور پرستار مهربونت که از صبح تا غروب واقعا در حقت  مادری میکنه. امیدوارم همیشه هر سه شون سالم و سلامت سایشون بالا سرمون باشه. همیشه از دیگران میشنویدم که میگفتن " تا مادر نشی نمیفهمی"  امروز تازه این جمله رو درک میکنم مادر بودن خیلی سخته ولی در عین حال شیرین. روز چهارشنبه 11 فروردین غروب که رفتیم خونه خیلی غر میزدی.لج شیر داشتی. یهو بابا یه کادو  نشون داد که داد به دختر خوشگلم که به من بدی. دیگه ساکت شدی میگفتی بابا برام کادو خریده یه کتونی نایک خوشگل بود.دست بابا ...
14 فروردين 1395

ترک شیر

دختر زیبایم امروز دومین روز که شیر نخوردی.امروز چهارشنبه 11 فروردین از دوشنبه شب یه لاک تلخ خریدم زدم وقتی شب میخواستی بخوابی خوردی دهانت تلخ شد کلی گریه  کردی تا خوابیدی.نصف شب هم یکبار دیدی تلخه خوابیدی.ساعت 7صبح از خواب بیدار شدی آب خوردی.هی بهونه میاوردی سر صبح آلو میخواستی.ساعت 7صبح ماست خوردی. خیلی کلافه بودی.خانم رضاپور میگفت کلی غذا خوردی. شب اول بخیر گذشت.نمیدونی چقد برام سخته.اولش گریم گرفته بود.بابا نگرانتر از من. آخه عروسکم خیلی وابسته بودی.دیروز غروب که اومدم دنبالت چند بار گفتی ممه دلم برات کباب شد.گفتم تلخ شده راضی شدی.بردیمت سوپرمارکت آب میوه خریدم  خوردی. ...
11 فروردين 1395

عید 95

 دومین نوروز زیبا با گل زیبایم   بوی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ” با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ” شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . .   لحظه تحویل سال یکشنبه 8و 12 ثانیه بود.امسال عمو محمود و زن عمو روشنک   مهمونامون بودن.روزانا خانم لحظه سال تحویل خواب بود.لحظه قشنگی بود هرسال موقع سال تحویل خیلی دلم میگیره.دوری از خانواده خیلی سخته.حالا امسال خوب بود که مهمون داشتیم. مهمونامون از 28 ...
11 فروردين 1395

تولد 2سالگی

برای دختر خوشگلم 28 اسفند جمعه تولد گرفتم.چندتا از دوستامون بودن با خاله مهناز (فامیل بابا) و پگاه با   خاله هاش ،همکارهای مامانی.یه تولد خانومانه بود. روز خوبی بود.جای همه خانواده هامون وفامیلهامون خالی بود.ولی در کل خیلی خوش گذشت. روزانا جونم هم خیلی خانم بود.کلی با دوستات بازی کردی. قرار بود عمو محمود و زن عمو روشنک از رامسر برسن متاسفانه پرواز تاخیر داشت شب رسیدن. اولین بارم بود که این تعداد مهمون داشتیم.غذاهای متنوع تری دوست داشتم درست کنم ولی  فرصت ک بود بخاطر مشغله کاری و نزدیک بودن عید ولی در کل خوب بود.خداروشکر     امروز که  تولد   ...
10 فروردين 1395

24 ماهگی

تولدت مبارک عشقم نفسم تولدت مبارک                                              زیبایم هستی ام تولد مبارک              تولدت مبارک      دختر خوشکلم دوسالگیت مبارک.انگار دیروز بود بدنیا اومدی.فردا میخوام برات تولد بگیرم. این روزها سر کار خیلی شلوغم نزدیک عید حتی روزهای تعطیل هم سرکارم.ولی سعی کردم  یه تولد کوچیک برات بگیرم. خیلی دوست دارم.هرروز بیشتر عاشقتم.دیشب تولد بابا بود .میخو...
27 اسفند 1394