ترک شیر
دختر زیبایم امروز دومین روز که شیر نخوردی.امروز چهارشنبه 11 فروردین از دوشنبه شب
یه لاک تلخ خریدم زدم وقتی شب میخواستی بخوابی خوردی دهانت تلخ شد کلی گریه
کردی تا خوابیدی.نصف شب هم یکبار دیدی تلخه خوابیدی.ساعت 7صبح از خواب بیدار شدی
آب خوردی.هی بهونه میاوردی سر صبح آلو میخواستی.ساعت 7صبح ماست خوردی.
خیلی کلافه بودی.خانم رضاپور میگفت کلی غذا خوردی.
شب اول بخیر گذشت.نمیدونی چقد برام سخته.اولش گریم گرفته بود.بابا نگرانتر از من.
آخه عروسکم خیلی وابسته بودی.دیروز غروب که اومدم دنبالت چند بار گفتی ممه دلم برات
کباب شد.گفتم تلخ شده راضی شدی.بردیمت سوپرمارکت آب میوه خریدم خوردی.
خونه که رفتیم بهونه هات شروع شد میگفتی بریم بیرون.هرروز که میرفتیم خونه شیر
میخوردی میخوابیدی.دیروز نمیتونستی بخوابی.کلی باهات بازی کردم.خیلی خسته بودم
ولی چاره ای نبود.تو پتو گذاشتیمت من و بابا تابت دادیم شاید بخوابی.نخوابیدی که هیچ
بیتر شیطونیت گل کرد.خلاصه تصمیم گرفتم ببرمت پارک.السا هم زنگ زدم اومدن.
از ساعت 7 تا 10 شب پارک بودیم حسابی بازی کردی.خیلی خسته شده بودی
بازم تو پتو گذاشتیمت تابت دادیم تا خوابت برد.خودم هم خیلی خسته بودم.خیلی هم
درد داشتم از نخوردن شیر .بابا میگفت نصف شب بهش بده گناه داره.
ساعت 1 شب تو خواب کلی گریه کردی.ولی تحمل کردم بهت ندادم.تا صبح چندبار
میخواستی.پاهاتو هی رو تخت میکوبیدی.مثل معتاد ها شدی
صبح همچنان خواب بودی که بردمت خونه مامان جونی.تا اینجا خداروشکر.من خیلی
بدتر از این فک میکردم.همه هم میگفتن روزانا خیلی سخت ترک میکنه.
امیدوارم این پروسه به خوبی تموم بشه عشق قشنگم.خودمم حال خوبی ندارم
دوست دارم این روزها سریع بگذره.طاقت ناراحتی نفسمو ندارم.
دوست دارم
دیشب پارک مینا