روزاناروزانا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

فرشته زیبای من روزانا

سفر اصفهان

12 خرداد سه شنبه ساعت 17:50 پرواز اصفهان داشتیم که تاخیر داشت ساعت 20 پرید. وقتی رسیدیم خاله لعیا (دوست مامان) اومده بودن فرودگاه دنبالمون. خیلی خوش گذشت.اصلا اذیت نکردی خیلی دختر خوبی بودی فقط دوست داشتی راه بری خیلی شیطون و بامزه شدی. جاهای دیدنی زیادی رفتیم مثل باغ پرندگان -پل نارنان-پل خواجو-پل چوبی-سی و سه پل نقش جهان و بازار اصفهان  . باغ پرندگانو خیلی دوست داشتی 14 خرداد میخواستیم بریم چهل ستون و عالی قاپو که تعطیل بود خیلی ناراحت شدیم. بعد عمو  عرفان زحمت کشید مارو برد روستای ابیانه که 2ساعت با اصفهان فاصله داشت. خیلی خوش  گذشت.ناهار اونجا بودیم.تو محوطه...
16 خرداد 1394

میم مثل مادر

مادر که میشی از همون لحظه ای که میفهمی میزبان یه فرشته کوچولو هستی،در خودت تمام میشی و در یکی دیگه آغاز  وقتی ضربات اندام نحیف موجودی درونت........حس میکنی کم کم خودت  و تمام هستیت به اون متعلق میشه  وقتی نوزادت را در آغوش می گیری اشک هایت فریاد میزنن که برای بودنش از جان میگذری  مادر که میشی نگرانی و نگرانی نگران ، نگران امروز و فردا و آینده فرزندت مادر که میشی تمام زندگیت می شه دعا التماس و خواهش از خدا برای عاقبت بخیر شدن فرزندت مادر که میشی بهترین هدیه برات میشه سلامتی جسم و روح دلبندت مادر که میشی غم و اندوه و شادیت هم رنگ دیگری می گیره و همه اینها گره میخوره به...
4 خرداد 1394

14 ماهگی

زیبای من امروز  14  ماهت هم تموم شد.روزها خیلی زود میگذره.دختر قشنگم یک  ماه دیگه بزرگتر شدی.از این ماه کم کم داری بیشتر کلمات میگی.خیلی با مزه  شدی.خیلی هم شیطون.هر حرفی میزنیم میخوای تکرار کنی.مثل طوطی سخنگو شدی حواست به همه چیز  هست.حرفامونو قشنگ میفهمی .خیلی حرف گوش کنی هر کاری بهت میگم انجام  میدی. هوا خیلی گرم شده عروسکم دیگه نمیتونیم زیاد ببریمت بیرون.بیشتر با ماشین میریم دور میزنم.بعضی شبها که یکم خنک باشه میبریمت پارک ولی خیلی گرمایی هستی سریع از صورتت عرق می چکه. دیروز شنبه روز مبعث بود تعطیل بودیم. بردیمت دریا کلی ذوق کردی ولی موج  م...
27 ارديبهشت 1394

پلاژ رفتن روزانا نفس

        جمعه 28 فروردین برای اولین بار رفتیم پلاژ با خاله هانیه و السا جون.خیلی ذوق کردی  دوست نداشتی بیرون بیای   کشتی یونانی غروب جمعه 28 فروردین       هرروز غروب یا میبریمت بیرون یا میبرمت حیاط.اینجا هم داری سیب زمینی میخوری   روزانا جونم خونه پرستارش خانم رضا پور.عکس سمت چپ اولین روزی که بعد از چند ماه رفتی خونه پرستار 15 فروردین ...
31 فروردين 1394

13ماهگی

جوجه طلایی امروز 13 ماهش تموم شده.دختر خوشکلم 1ماه بزرگتر شده. از وقتی از رامسر اومدیم بعد عید سرما خورده بودی خیلی ضعیف شدی الان چند  روز خداروشکر خوب شدی. این روزها خیلی غرغرو شدی فک میکنم بخاطر سرما خوردگیت بوده.دندونهات هم خیلی اذیتت میکنه. دخترم عاشق بیرونه.وقتی میریم بیرون کلی خوشحالی.دیشب رفتیم پارک خیلی  ذوق میکردی.همش دوست داشتی بری تو فواره.ولت میکردم بدو میرفتی سمت  آب.وقتی میخواستیم برگردیم گریه میکردی. بعدازظهر که میریم خونه بازی میکنی بعد میخوابی.دیشب تا ساعت 9 خوابیدی چون خونه پرستارت کم میخوابی. خانم رضا پور میگه همش دوست داری تو کریر باشی اونم تکونت بده.ا...
27 فروردين 1394

عکس های عید 94 رامسر

پلاژ شهرداری.روزانا در حال باقلی خوردن   خونه خاله فریده مهمونی خونه عمه معصومه تولد روزانا و هانا رامسر(خونه دایی فرشید) خونه خاله مریم حیاط مامان جون کبری حیاط مامان جون صغری خونه عمو محمود روستای لیماکش جوجه کوچولو از پله خوشش میومد هرجا پله بود میرفت بالا میومد پایین(خونه دایی ارسلان دایی بابا) عقد الهام جون (دختر خاله) فرودگاه رامسر.وقتی رفتیم نماز خونه شیر بخوری سریع رفتی نماز خوندی 28 اسفند فرودگاه تهران 12 فروردین فرودگاه تهران موقع برگشت به کیش 13 بدر دامون ساحلی ...
23 فروردين 1394

نوروز94

دختر قشنگم امروز 16 فروردینه که فرصت کردم برات بنویسم. 28 اسفند ساعت 16 پرواز تهران داشتیم ساعت 19 از تهران به سمت رامسر رفتیم خیلی خوشحال بودیم بعد مدتها میرفتیم شهرمون.مامان جون کبری هم دیگه بعد  4ماه که خیلی برات زحمت کشید با ما ما برگشت رامسر. سال تحویل ساعت 2:15:11 بود که ما خواب بودیم.روز عید همه خانواده رو دیدیم  خیلی خوب بود. همه از دیدنت کلی ذوق کردن ولی دختر کوچلوی من فقط به من چسبیده بودی پیش کسی نمیرفتی.آخه نفسم تو کیش همش تنها بود یکدفعه از دیدن آدمهای مختلف تعجب کرده بودی.خیلی خوش گذشت هر روز مهمونی بودیم.هفته اول بیشتر بارون می با...
16 فروردين 1394

تولد یک سالگی

وای خدای من دختر قشنگم یک سالش تموم شد باورم نمیشه.چقد زود گذشت انگار دیروز بود که یه عروسک کوچلو بدنیا اومده بود. عشق کوچولوی من تولدت مبارک  همسر عزیزم تولدت مبارک             دیشب برای نفسم تولد گرفتم.خیلی خوش گذشت با دوست های خانوادگیمون عمو کوروش،خاله صدیقه،عمو علی،خاله مریم و امیرعلی کوچولو و مامان جون کبری بودیم. پارسال شب چهارشنبه سوری بود که روزانا جون بدنیا اومد امسال هم شب چهارشنبه سوری که تولد بابا رضا هم بود برای خوشگلم و باباش تولد گرفتیم.      خیلی غر غر میزدی نمیزاشتی ازت عکس بگیرم. نتونستم عکس های خوب ازت بگیرم. ...
27 اسفند 1393