روزاناروزانا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

فرشته زیبای من روزانا

28 ماهگی-تیر95

عروسکم زیبایم دختر خوشگلم.روزها بسرعت داره میگذره و نفسم روزبروز بزرگتر و زیبا تر میشی.هرروز بیشتر از دیروز عاشقت میشم.از عاقل بودنت هرچی بگم کم گفتم. این روزها هوا خیلی گرمه مجبوریم فقط پارک سرپوشیده بریم.این فصل کیش اصلا دوست ندارم.دوبار برنامه آب بازی بچه ها بود تو پارک شهر خیلی بهت خوش گذشت. یکمی تنبل شدم کم میام تو وبلاگت البته بخاطر مشغله کاری هم هست. خیلی دوست دارم     آب بازی 31 خرداد .پارک شهر.خیلی بهت خوش گذشت شب عیدفطر السا جون با مامان باباش مهمون ما بودن.خیلی خوشحال بودی پارک مرکز تجاری. پارک مرکزتجاری با نیتا جون ...
27 تير 1395

خرداد 95 -رامسر -27 ماهگی

دخترک زیبایم 2 سال و سه ماهگیت مبارک.برات بهترینهارو آرزو میکنم  این ماه سفر رامسر داشتیم.خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما عروسک زیبایم. 5خرداد ساعت 7صبح با پرواز رشت رفتیم.عمو بهرام زحمت کشیدن اومدن دنبالمون رفتیم رامسر.همه با دیدنمون کلی خوشحال شدن. از اونجایی که عاشق بیرونی کلی خوش گذشت بهت.یوقتایی خیلی دلم میگرفت از اینکه وقتی برمیگردیم دوباره تنها میشی. همه فامیلها هم عاشقت بودن.بقیه با عکسها برات مینویسم قبل رفتنمون 27 اردیبهشت دقیقا 26 ماهگیت گوشهاتو سوراخ کردیم.اولش ذوق داشتی یهو جیقت رفت هوا.رنگشم خودت گفتی قرمز باشه.داری گوجه میخوری   ...
27 خرداد 1395

26 ماهگی

دخترک زیبایم یک ماه دیگه بزرگ شدی.این روزها خیلی شیطون و باهوش تر شدی. حواست به همه چی هست.جلوت نمیشه حرف زد .سریع میگیری. سوره توحید قشنگ میخونی.کلی انگلیسی بلدی که از دوستت النا یاد میگیری. اتاقتم بعد ترک شیر جدا کردم.وقتی میخوابی بعد میزارمت رو تختت.فقط خیلی سخت میخوابی. این ماه چندتا تولد داشتیم کلی هم ذوق میکردی.عاشق تولدی. اینم از عکسهای این ماه.البته یکم کیفیت نداره چون همش با گوشیم میگیرم     بابا بیشتر غروبها میره زمین فوتبال برای دویدن یه روز شمارو هم برد اینم السا جون.مامانش اینها اسباب کشی داشتن بعد خونه مامان کهرمی اومد خونه ما ...
27 ارديبهشت 1395

روز پدر

به یاد پدر مهربانم     تقدیم به آنانی که پدر از دست داده اند، ❣   آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو ... 🕯 تو کجایی پدرم...؟ ! 🕯 آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو ... 🕯 بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا ... 🕯 آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو ... جانِ من حرف بزن ! امر بفرما پدرم .❣ ❣ آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو ... کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو ... پدر ای یاد تو آرامش من ...! امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟ ! جانِ من زود بیا بغلم کن پدرم &nb...
2 ارديبهشت 1395

تولد السا جون

14 فروردین تولد السا جون بود ولی چون شنبه بود 19 فروردین پنجشنبه براش تولد  گرفتن.خیلی بهت خوش گذشت فک میکردی تولد خودته. شما با هم خیلی وابسته این چون خونه مامان کهرمی با هم هستین.از بچگی با هم هستین من و خاله هانیه هم با هم همکاریم. چند روزه که همش  میگی من و السا با هم دوقلوییم.خیلی همدیگرو دوست دارین. دختر خوشگلم خلاصه شیر ترک کردی .برای خوابیدن خیلی سختته.شبا میخوای بخوابی تو کرییر میخوابی.روزهای اول تا نصف شب بیدار بودی.یک هفته ای واقعا من وبابا از کم خوابی کلافه شده بودیم.همش لج بیرون داشتی.الانم هنوز کامل از سر...
1 ارديبهشت 1395

13بدر95

  12 فروردین. کلبه هور.برای اینکه لج شیر نکنی همش بیرون بودیم.این کتونی هم از مغازه دوست مامانی برات خریدیم. بعدظهر 12 فروردین.اسکله تفریحی بازار رویا مال .خسته شدی نشستی   13 فروردین.ساحل مرجان یکم دور زدیم بعد خاله مهناز اینها اومدن با اونا چند ساعتی نشستیم. باد میزد شال سرت کردی لباستم عوض کردم سرد شده بود نوروز امسال هم تموم شد امیدوارم سال خوب همراه با سلامتی داشته باشیم در کنار دختر  خوشگلم.   ...
14 فروردين 1395

روز مادر

این روز زیبا به مادر  عزیزم و مادرشوهر خوبم تبریک میگم. همچنین این روز و به خانم رضاپور پرستار مهربونت که از صبح تا غروب واقعا در حقت  مادری میکنه. امیدوارم همیشه هر سه شون سالم و سلامت سایشون بالا سرمون باشه. همیشه از دیگران میشنویدم که میگفتن " تا مادر نشی نمیفهمی"  امروز تازه این جمله رو درک میکنم مادر بودن خیلی سخته ولی در عین حال شیرین. روز چهارشنبه 11 فروردین غروب که رفتیم خونه خیلی غر میزدی.لج شیر داشتی. یهو بابا یه کادو  نشون داد که داد به دختر خوشگلم که به من بدی. دیگه ساکت شدی میگفتی بابا برام کادو خریده یه کتونی نایک خوشگل بود.دست بابا ...
14 فروردين 1395