واکسن 18 ماهگی
دیروز یکشنبه 29 شهریور عروسک کوچولو بردیم بهداشت برای واکسن .همینطور رسیدیم
شروع کردی به غرغر.تا اینکه سیتیا کوچولو( یکی از بچه های خونه پرستارت) که با مامانش
اومده بود برای قدووزن 9ماهگی،دیدی ساکت شدی.
وقتی نوبت ما شد همچین گریه زاری کردی که همه تعجب کردن.خلاصه به سختی واکسنتو
زدن.جالب اینکه وقتی واکسن زد دیگه ساکت شدی.موقع برگشت از جلو نانوایی رد میشدیم
یهو گفتی نون بابا سریع دور زد یه نون سنگک برای جوجه طلایی خرید.دخترم عاشق نونه.
بعدش بردیمت خونه خانم رضاپور مامان بابا هم رفتیم سرکار.دلم پیش دخترم بود تا اینکه
زنگزدم به خانم رضاپور گفت خداروشکر مشکلی نداشتی.دیشب یکم کلافه بودی.وقتی راه
میرفتی پاهاتو مکشیدی ولی هیچی نمیگفتی قربون دختر قویم بشم.
امروز صبح 5 صبح بیدار شدی خیلی زورم گرفت ولی مجبور بودم بیدار شم حالا مثل طوطی
هی حرف میزدی قربونت برم.گرسنه بودی بهت صبحانه دادم الان حسابی خوابم میاد
اینم از واکسن 18ماهگی تا موقع مدرسه دیگه واکسن نداری.
روزانا خوشگله قبل واکسن
روزانا عروسک موقع واکسن
روزانا خانم با سیتیا کوچولو بعد از واکسن