روزاناروزانا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

فرشته زیبای من روزانا

پرستار مهربان

1393/8/25 11:02
نویسنده : مامان مهدیه
201 بازدید
اشتراک گذاری

عروسکم ، کم کم مهر نزدیک شده بود و نگرانی جدا شدن از دختر قشنگم برام خیلی سخت شده بود آخه قرار بود برم سر کار و شما رو ببرم پیش پرستار.

27 شهریور با بابا رفتیم بهداشت و واکسن 6ماهگی زدی خیلی گریه کردی.اون روزها من خیلی ناراحت بودم .از اول مهر باید میرفتم سرکار.خلاصه اول مهر شد و دختر قشنگم باید میرفت پیش پرستارش.وقتی بردمت اونجا با گریه ازت جدا شدم.روزهای سختی بود هرروز گریه میکردم شما هم خیلی بیقراری میکردی پرستارت خیلی برات زحمت کشید از بابت نگهداریت خیالم راحت بود فقط دلتنگت بودم.

دختر قشنگم ، بخاطر خودت و آیندت مجبوریم این روزهارو تحمل کنیم.من بخاطر تو تمام سختیهارو با عشق تحمل میکنم تا بتونم روزهای خوبی برات بسازم.

تقریبا دو هفته طول کشید تا به محیط جدیدت عادت کردی ومن خیالم راحت شد.فقط غذا میخوردی و اصلا شیر خشک نمیخوردی.خداروشکر خوب رشد کردی.خانم رضاپور پرستارت خیلی با حوصله بود وشما هم حسابی اذیتش میکردی.همش دوست داشتی با شما باشه آرام

خیلی به من وابسته بودی.تا اینکه  20 آبان مامان جون کبری اومد کیش و شما دیگه پیش مامان جون موندی.اول فکرد میکردم شاید طول بکشه تا عادت کنی ولی خیلی خوب بودی و تو خونه آرامش بیشتری داشتی.مامان جونت خیلی برات زحمت میکشه. هر روز صبح میبره شمارو تو حیاط خلاصه همش دراختیار دختر قشنگمه.بوس

منم خیالم راحت شده چون دخترم آرامش داره.

 

 

پسندها (3)

نظرات (0)