اولین سفر

دختر قشنگم وقتی 24 روزه بودی 21 فروردین پنجشنبه از کیش به رامسر رفتیم.خیلی نگران بودم از اینکه تو هواپیما حالت بد نشه.خداروشکر همش خواب بودی.

با پرواز رشت رفتیم بعد دایی فرشاد اومد دنبالمون.وقتی رسیدیم خونه مامان جون همه با هیجان اومدن بدرقه.تا اون موقع فقط عکستو دیده بودن.اونجا هنوز هوا سرد بود.اونشب تولد هانا بود همچنین برای روزانا جونم جشن گرفته بودن ولی شما بازم خواب بودی.انگار خستگی سفر داشتی.روز جمعه رفتیم خونه بابا اونجا هم همه از دیدنت خوشحال شدن و کلی ذوق کردن.

28 فروردین عروسی عمو محمود بود.اولین عروسی که رفتی.من همش نگران بودم اذیتم کنی ولی خیلی دختر خوبی بودی تو اون سروصدا بازم خوابیده بوده.خیلی خوش گذشت..

نفسم خیلی ریزه میزه بودی.مثل عروسک بودی.بعد دو هفته از رفتنمون بابا برگشت کیش و من با دختر نازم رامسر موندیم خیلی بهمون خوش گذشت.24 اردیبهشت برگشتیم کیش چون بابا دیگه تحمل دوریتو نداشت.

دختر خوبی بودی فقط بعضی شبها خیلی گریه میکردی.روزها وقتی میخوابیدی من چون یه آزمون داشتم باید درس میخوندم خیلی بهم سخت میگذشت ولی وجودت بهم آرامش میداد خداروشکر میکردم به خاطر دختر زیبایی که بهم داده.

روز امتحانم 30 خرداد برای اولین بار تنهات گذاشتم پیش بابا ولی خداروشکر خوب  بودی با اینکه خیلی به من وابسته بودی و شیشه شیر نمیخوردی ولی خوب گذشت.

13 تیر من با دختر قشنگم دوباره رفتیم رامسر چون کیش خیلی گرم بود و من تنهایی خسته شده بودم با اینکه هرشب بابا مارو میبرد بیرون.

تابستون بیشتر میرفتیم جواهرده خیلی خوش گذشت یه مدتی هم بابا اومد با بابا جواهرده بودیم هوای اونجا برای دختر قشنگم که خیلی گرمایی بود خیلی خوب بود.

هر روز بزرگتر میشدی و خوشگلتر.موهات هنوز در نیومده بود مثل عروسک کچل بودی.هرجا میرفتیم همه عاشقت میشدن.

عشقم روزانا جونم از اینکه باید دوباره به کیش برمیگشتیم ناراحت بودم چون دخترم تو کیش باید دوراز همه فامیل بمونه و من بخاطر شما ناراحت بودم.شهریور با شایان جون برگشتیم کیش تو هواپیما یکم گریه کردی بد خوابیدی.

این بود سفر تابستونیمون.روزهای خیلی خوبی بود بهمون خیلی خوش گذشت.بابا دلش خیلی برات تنگ میشد همش میگفت زود برگردین.هرچی بزرگتر میشدی بامزه تر میشدی 

دخترکم عاشقتم و خیلی دوست دارم