14 ماهگی
14 ماهگی زیبای من امروز 14 ماهت هم تموم شد.روزها خیلی زود میگذره.دختر قشنگم یک
ماه دیگه بزرگتر شدی.از این ماه کم کم داری بیشتر کلمات میگی.خیلی با مزه
شدی.خیلی هم شیطون.هر حرفی میزنیم میخوای تکرار کنی.مثل طوطی سخنگو شدی حواست به همه چیز هست.حرفامونو قشنگ میفهمی .خیلی حرف گوش کنی هر کاری بهت میگم انجام میدی.
هوا خیلی گرم شده عروسکم دیگه نمیتونیم زیاد ببریمت بیرون.بیشتر با
ماشین میریم دور میزنم.بعضی شبها که یکم خنک باشه میبریمت پارک ولی خیلیگرمایی هستی سریع از صورتت عرق می چکه.
دیروز شنبه روز مبعث بود تعطیل بودیم. بردیمت دریا کلی ذوق کردی ولی موج
میزد یکم ترسیدی دوست نداشتی برگردیم خونه با گریه برگشتیم.
دختر نازم تنهایی تو خیلی منو اذیت میکنه سعی میکنیم همش باهات بازی کنیم
دیشب خاله صدیقه خونه ما بودن با اونها دیگه خیلی آشنایی کلی شیطونی
کردی.به عمو کوروش میگفتی دایی.
کلمه هایی که میگی مثل ماهی-دریا-دایی-جیش-مو-پا-به ماست میگی ما
بستنی میگی ب و ....
دخترم نفسم عروسکم تو بزرگترین و زیباترین هدیه زندگی ما هستی خدارو
هرروز شکر میکنیم بخاطر وجود نازنینت.
بابات از بس بوست میکنه صورتت همه جوش زده.آخه خیلی لوسی.الان که دارم
ازت میگم دلم برات تنگ شده.خداروشکر خونه پرستارت هم خیلی خوبی.اسم
یکی از بچه ها که باهم هستین یاد گرفتی هی صداش میزنی. ایلیا میگی اییا.
عکس هایی که تو این ماه ازت گرفتیم:
داشتم یخچالو تمیز میکردم یهو دیدم رفتی تو یخچال
سر صبح موقع رفتن به خونه پرستارت بابات داشت شیشه هارو پاک میکرد
به من گیر دادی که بری جای بابا بشینی بعد پاهاتو گذاشتی رو فرمون
